جدول جو
جدول جو

معنی غشه گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

غشه گذاشتن
(دَ تَ)
به سبق گذاشتن اسبان را. به مسابقه گذاشتن اسبان
لغت نامه دهخدا
غشه گذاشتن
به مسابقه گذاشتن اسبان را
تصویری از غشه گذاشتن
تصویر غشه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَءْیْ وَ دَ)
به مسابقه برآمدن. به مسابقه گذاشتن. (یادداشت مؤلف). غوشه کردن. رجوع به غوشه کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بار نهادن. زاییدن. زهیدن. پس انداختن. بچه کردن
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ دَ)
علامت ’صح’ بالای کلمه ای گذاشتن. اصل آن صح ّ گذاشتن است. رجوع به صح شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فَ کَ دَ)
طی طریق کردن. ره پیمودن. رفتن. ره نوردیدن. مسافرت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
کسی را غال گذاشتن، در تداول عامه، به منتظر گذاشتن
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ دَ)
در تداول عامه، قضای حاجت کردن. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ اَ تَ)
در تداول عوام تعبیری است از خوابیدن با قصد دشنام و توهین به هنگام اوقات تلخی. (از فرهنگ فارسی معین). کپه کردن. کپیدن. رجوع به کپه کردن و کپیدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ تَ)
رشک افتادن. تخم شپش به موی افتادن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رشک افتادن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ رَ دَ خَ دَ)
بیتوته. (ترجمان القرآن جرجانی). به سرآوردن شب. گذراندن شب. به شب مقیم شدن در جایی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قشه گذاشتن
تصویر قشه گذاشتن
به مسابقه بر آمدن، به مسابقه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غال گذاشتن
تصویر غال گذاشتن
غال گذاشتن کسی را. وی را به وعده خلاف منتظر گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
خوابیدن (در مورد دشنام و توهین و بهنگام اوقات تلخی استعامل شود)، قضای حاجت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
شب گذرانیدن بیتوته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
((شَ. گُ تَ))
شب را سر کردن
فرهنگ فارسی معین